تأثیر روابط سالم والدین و فرزندان در تحکیم خانواده
نقش ازدواج در سلامت انسان
ازدواج آغاز ایجاد خانواده و تعهد مادامالعمر در زندگی است. همچنین ضمن خدمت به همسر و فرزندان خود فرصتی برای رشد و از خودگذشتگی را فراهم میکند. ازدواج فراتر از یک پیوند فیزیکی یعنی پیوند عاطفی و معنوی است.
اهمیت ازدواج از آن جهت است که نحوه برطرف شدن بسیاری از نیازهای ما از نیازهای ابتدایی مانند نیاز جنسی تا نیازهای سطح بالاتر مانند نیاز به امنیت، محبت، توجه، احترام و حتی خودشکوفایی را تحت تاثیر قرار می دهد.
• ازدواج باعث افزایش امنیت (عاطفی، اقتصادی و ...) میشود.
• افراد متاهل میتوانند در موقعیتهای دشوار زندگی از یکدیگر حمایت کنند.
• ازدواج از زوجین در مقابل بیماریهای روانی تا حد قابل توجهی محافظت میکند.
فواید عاطفی ازدواج
ازدواج مزایای عاطفی بسزایی دارد. فراتر از جنبههای مادی ازدواج، یافتن عشق با طولانی شدن زندگی فرد، بهبود ثبات عاطفی و افزایش فرصت برای یک روحیه روانشناختی مثبت مرتبط است.
افراد متاهل کمتر دچار افسردگی میشوند.
بیان نکردن افکار و احساسات میتواند منجر به افسردگی شود. البته هیچ رابطهای کامل نیست. اما یک ازدواج سالم که در آن بستری فراهم باشد تا دو طرف بتوانند با احساس امنیت پیرامون افکار، احساسات و نیازهای خود حرف بزنند میتواند باعث تسکین اضطراب و استرس در فرد شود.
میزان بروز افسردگی در مادران متأهل نسبت به مادران مجرد پایینتر است، این امر به این دلیل است که مادران متاهل از حمایت اجتماعی و هم حمایت عاطفی بیشتری از سوی همسر برخوردارند..
افزایش سطح سروتونین (ضد افسردگی طبیعی)
یکی دیگر از تقویت کنندههای اصلی خلق و خو، افزایش و ترشح بیشتر سروتونین و تستوسترون است که زوجهای متاهل میتوانند تجربه کنند. سروتونین یک انتقال دهنده عصبی است که توسط بدن انسان ایجاد میشود و برای حفظ تعادل خلقی و کاهش افسردگی، اضطراب و عصبانیت شناخته شده است.
افراد متاهل بهتر میتوانند با سرطان مقابله کنند.
یک مطالعه گسترده نشان می دهد که وضعیت تأهل، شاخص مفیدی برای نتیجه بهتر در درمان سرطان در یک فرد است. بیماران سرطانی متاهل به احتمال زیاد از درمان جان سالم به در میبرند و محققان فکر میکنند این امر به این دلیل است که آنها "حمایت اجتماعی” از جانب همسر را دریافت میکنند.
افراد متأهلی که تحت عمل جراحی قلب قرار گرفتهاند، نتایج جراحی موفقیت آمیزتری را داشته اند. مشخص نیست که آیا این امر به دلیل افزایش انگیزه در این افراد بوده است و یا به دلیل مراقبت و حمایت همسر بعد از عمل جراحی است. علاوه بر این، هرچه ازدواج شادتر باشد، عمل جراحی نتیجه بهتری خواهد داشت.
افراد متاهل کیفیت خواب بهتری دارند.
مطالعات نشان می دهد زنانی که زندگی زناشویی بهتری را دارند، کیفیت خواب بالاتری را نیز تجربه میکنند. زنانی که هرچه بیشتر از زندگی خود راضی بودند، خوابیدن برای آنها راحتتر بود.
افراد متاهل کمتر رفتارهای پرخطر از خود نشان میدهند.
با گذشت زمان، متاهل بودن در واقع میتواند رفتار افراد را به سمت رفتار بهتر و سالمتر تغییر دهد. به عنوان مثال افراد متاهل کمتر به اختلال سوء مصرف مواد مخدر دچار میشوند. افرادی که با هم زندگی میکنند نسبت به افراد مجرد با احتیاط بیشتری زندگی میکنند.
افراد متاهل استرس کمتری دارند.
مطالعهای در دانشگاه شیکاگو نشان داد که افراد متاهل و افرادی که در روابط طولانی مدت و متعهد به هم هستند، واکنشهای بهتری را نسبت به فشار روانی دارند. در این مطالعه، از شرکت کنندگان خواسته شد یک بازی رایانهای انجام دهند که به اعتقاد آنها برای شغل آکادمیک آنها بسیار موثر است. بزاق آنها قبل و بعد از بازی از نظر هورمون استرس کورتیزول مورد آزمایش قرار گرفت. یکی از محققان گفت: “ما دریافتیم که افراد مجرد از هر دو جنسیت میزان کورتیزول بیشتری نسبت به افراد متاهل ترشح می کنند.”
ازدواج و کودکان
فرزندانی که توسط مادر و پدر خود بزرگ میشوند:
• از امنیت مالی و اقتصادی بهتری برخوردار خواهند بود.
• عملکرد بهتر در مدرسه، مشکلات رفتاری کمتر و تحصیلات بهتری را خواهند داشت.
• در برابر بیماریهای جدی عاطفی، افسردگی و خودکشی کمتر آسیبپذیر هستند.
• نسبت به ازدواج نگرش مثبتتری را خواهند داشت.
ازدواج و خشونت خانگی
زنان متاهل در مقایسه به سایر زنان که در رابطه هستند اما ازدواج نکردند، ریسک کمتری را برای مواجه باخشونت خانگی تجربه میکنند.
پسرانی که توسط یک والد بزرگ میشوند بیشتر از کودکانی که توسط هر دو والد بزرگ میشوند، رفتارهای جنایتکارانه و بزهکارانه از خود بروز میدهند.
زنان متاهل به طور قابل توجهی کمتر از زنان مجرد یا زنانی که طلاق گرفتهاند قربانی خشونت جنسی میشوند.
ازدواج و جامعه
ازدواج سرمایه اجتماعی است. پیوندهای اجتماعی ایجاد شده از طریق ازدواج نه تنها برای خانواده بلکه برای دیگران نیز از جمله جامعه سودمند است.
تأثیر روابط سالم والدین و فرزندان در تحکیم خانواده
مولفین و گردآورندگان:
صدیقه خادم کارشناس سلامت روان دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت
مقدمه
بر اساس مدل آسیب پذیری – استرس در آسیب شناسی روانی، پژوهش های زیادی نقش خانواده را به عنوان عامل موثر در پیشگیری از آسیب پذیری افراد بررسی و نقش روابط و تعاملات والد- فرزندی و شیوه های فرزندپروری را به عنوان مهمترین عوامل خانوادگی موثر بر سلامت روانی افراد، تایید کرده اند.
انسجام خانواده نشانه پیوندهای عاطفی است که اعضای خانواده نسبت به یکدیگر دارند و شامل مولفه هایی مانند: رابطه عاطفی، تعامل خانوادگی، روابط پدر و مادر، رابطه فرزندان و والدین، میزان تعامل از لحاظ زمان و مکان، نوع دوستی و علائق و نهایتاً نحوه گذراندن اوقات فراغت است. اگر خانواده که از والدین و فرزندان تشکیل شده است، از هماهنگی، انسجام و تفاهم متقابل برخوردار باشد، زمینه زندگی سالم خانودگی در آن فراهم می گردد. اما اگر واحد خانواده انسجام و هماهنگی نداشته باشد، به فروپاشی و انهدام تهدید می شود و پایه و اساس آن متزلزل می گردد. در این مقاله بیشتر به بررسی تاثیر روابط سالم والدین و فرزندان در تحکیم خانواده می پردازیم.
مفاهیم اساسی
ارتباط : ارتباط فرآیندی است که به واسطه ی آن فرستنده از طریق یک مسیر ارتباطی پیامی را به گیرنده انتقال می دهد.
خانواده:
گلــدنبرگ وگلــدنبرگ یدر درتعریــف خــانواده مـی گویدکــه خــانواده نظــام عاطفی پیچیده ای است که چنـد نسـل را در بـر مـی گیـرد و وجـه تمـایز آن بـا سـایر نظـام هـای اجتماعی در وفاداری، عاطفه و دائمـی بـودن عضـویت در آن اسـت.
از منظر فرهنگ بومی ایران و دین مبین اسلام خانواده سلول اصلی جامعه است که دو ستون دارد، ستونی به نام پدر و ستونی به نام مادر و ستون اصلی آن مادر است و با ازدواج شرعی مفهوم پیدا می کند و با حضور فرزندان وسعت می یابد و شیرین و زیبا می گردد.
انسجام یا تحکیم خانواده: پیوندهای عاطفی است که اعضای خانواده نسبت به یکدیگر دارند.
بررسی الگو های ارتباطی والد – فرزندی
یکی از عوامل موثر بر انسجام و تحکیم خانواده، نوع ارتباط والدین با فرزندان می باشد که آن را بعنوان سبک های فرزندپروری مطرح می نمایند. سبک فرزند پروری به روشهای تربیت و تعلیمی والدین گفته میشود که بر نحوه تعاملات آنها با فرزندانشان تاثیر میگذارد. انواع سبک های فرزندپروی به شرح زیر می باشد:
مستبدانه (Authoritarian)
مقتدرانه (Authoritative)
سهل گیر (Permissive)
بی اعتنا (Uninvolved)
مستبدانه (Authoritarian)
والدین مستبد به این دلیل معروف هستند که وقتی کودک دلایل پشت یک قانون را زیر سوال می برد می گویند : " حرف حرفه منه ! " آنها علاقه ای به مذاکره ندارند و بر اطاعت متمرکز هستند. این والدین به فرزندان خود اجازه درگیر شدن در چالش ها و موانع را نمی دهند. قوانین را وضع می کنند و عواقبش را بدون توجه یا توجه اندک به نظر کودک اجرا می کنند.
مقتدرانه (Authoritative)
والدین مقتدر قوانینی دارند و برای نقض قوانین پیامدهایی در نظر می گیرند. آنها به نظرات فرزندان خود اهمیت می دهند و بیشتر زمان و انرژی خود را صرف پیشگیری از مشکلات رفتاری می کنند. آنها از استراتژی های انظباطی مثبت برای تقویت رفتارهای مثبت استفاده می کنند.
سهل گیر (Permissive)
این والدین کاملا بخشنده هستند و نگرش "بچه ها باید بچگی کنند" را اتخاذ می کنند. پیامدهایی که برای رفتارهای نامطلوب کودکان خود در نظر می گیرند، اجرا نمی کنند. آنها صمیمی و پاسخ گو هستند، اما انتظارات روشنی ندارند و رفتار فرزندان را هدایت نمی کنند. آنها نظارت تربیتی کمتری روی فرزندان دارند.
بی اعتنا (Uninvolved)
والدین بی اعتنا وقت و انرژی زیادی را برای رفع نیازهای اولیه کودکان اختصاص نمی دهند. احتمال غفلت در این والدین وجود دارند که به نظر می رسد کمتر عمدی باشد. مشکلات سلامت جسمانی یا سلامت روان یا مشکلات سوء مصرف مواد در این والدین بیشتر دیده می شود.
بررسی الگو های ارتباطی در خانواده
ستیر معتقد است زمانی که نوعی فشار در زندگی وجود داشته باشد برخی مردم از پنج طریق به مقابله با آن میپردازند. در خانوادههای آشفته انتقال پیام به صورت دو سطحی است. شخص فرستنده از اینکه پیام دو سطحی میفرستد ناآگاه است اما شنونده به دو پیام توجه دارد مانند تفاوت بین کلمات و حرکات بدنی- مثال: فرد لبخندی بر لب داشته باشد و با کلمات بگوید "حالم خیلی بد است”. این 5 الگوی ارتباطی به شرح زیر می باشد:
1 - سازش گر (Placating) : فرد سازش گر همواره سخنانش در جهت جلب توجه دیگران است و سعی میکند از هر موضوعی که موجب ناخوشایندی دیگران میشود معذرت خواهی کند و هرگز مخالفتی نشان ندهد. دنبال تائید دیگران است.
کلمات: موافقت آمیز مثلا : آنچه شما بخواهید درست است. من اینجا هستم تا شما را خوشحال کنم.
بدن: حالت رقت آمیز به خود میگیرد "من بیچارهام"
درون: من احساس هیچ بودن میکنم، من بی ارزشم. اگر فلانی نباشد من در حکم مرده هستم.
2 - سرزنشگر (Blaming): همیشه علاقمند است که سلطه خود را بر دیگران تحمیل کند و نه اینکه واقعا حقیقت را دریابد. او یک دست به کمر زده و با انگشت دست دیگر به اطرافیان اشاره می کند. محکوم می کند و موقعی احساس ارزش می کند که کسی از او اطاعت کند . ایرادگیر و خودکامه و ارباب است.
کلمات: مخالفت آمیز "هیچ وقت کاری را درست انجام نمیدهی" یا " همیشه چنین می کنی، چرا همیشه تو ... "
بدن: وضع ملامت کننده و تهاجمی دارد و عظلات و اندام سفت است. در حال سرزنش کردن دیگران نفس آنها بریده بریده می شود چون عضلات گردن سفت می شود. صدای خشن و گرفته دارند "در اینجا من ارباب هستم"
درون: از درون احساس تنها بودن و ناموفق بودن می کنند. "هیچ کس به من اهمیت نمیدهد " و " اگر سرزنش شان نکنم هیچ کس کاری انجام نمیدهد”
3 – حسابگر (Computing) : حسابگر بسیار مرتب و معقول است و اصلاً نشان نمیدهد که احساسات دارد. در صحبت کردن از طولانی ترین کلمات استفاده می کند حتی اگر معنی آنها را نداند . بدین طریق لااقل هوشمند جلوه می کند ولی بعد از مدتی کسی به حرف آنها گوش نمی کند. می توان او را با ماشین حساب مقایسه کرد. اون نباید هیچ اشتباهی کند.
کلمات: بیش از اندازه معقول است. بیشتر کلمات انتزاعی به کار می برند.
بدن: صدایش خشک و یکنواخت است و بدنش خشک و سرد و می گوید"من آرام: خونسرد و آسوده خاطرم"
درون: احساس میکنم آسیب پذیرم من باید کاری بکنم تا مردم متوجه شوند که انسانی باهوش هستم و فقط منطق و عقاید هستند که میتوانند مورد قبول باشند و مرا مجاب کنند.
4 - گیج یا نامربوط (Distracting): هر عملی که از یک آدم گیج ، سر میزند و هر حرفی که از دهانش خارج میشود با آنچه دیگران میگویند و کاری که میکنند نامربوط است. هیچ وقت جوابی به جا نمیدهد. احساس درونی او به افراد مات و مبهوت شباهت دارد. صدایش مرتب بالا و پایین میرود. فکرش هیچ جا متمرکز نیست.
کلمات: کلمات نامربوط که معنی ندارند استفاده می کند.
بدن: کج و نابجا
درون: احساس درونی او به افراد مات و مبهوت شباهت دارد. هیچ کس توجهی به من ندارد، هیچ جا جایم نیست (ضعیف)
5 – همتراز یا نرمال (Leveling): انسان بالغی را ترسیم می کند که در زندگی به دنبال تعامل با دیگران است. کلماتی را می گوید که با حالت صورت و وضع بدن جور است. روابط آزاد و آسان و شرافتمندانه دارد. می توانید به چنین افرادی اعتماد کنید. اگر کاری را انجام دهد که درست نباشد، پوزش می طلبد. مانند ماشین عمل نمی کند. اگر به کسی بگوئید که از شما خوشم می آید، صدایش گرم و چشمانش مستقیم بسوی اوست. اگر به کسی هم بگوئید که از دست شما عصبانی هستم، صدایش خشک و صورتش خشمگین است چون حرکات اون حاوی پیامی مستقیم است.
تاثیر سبک های فرزندپروری و سبک های ارتباطی در خانواده بر انسجام/ تحکیم خانواده
روابط خانوادگی بسیار پیچیده است. آشنا شدن با شبکه خانودگی موجب می شود که فشارها و نقش های خانوادگی سبک تر شوند. نقش ها مشخص کننده توقعی هستند که از یک همبستگی عاطفی و مثبت بین افراد می رود.
افراد خانواده با شبکه ای از پیوند ها به یکدیگر متصل می شوند. این پیوند ها می تواند مرئی یا نامرئی باشد. به طور کلی می توان گفت در خانواده نقش ها در سه طبقه دسته بندی می شود :
1 – زناشویی (زن و شوهری)
2 – پدر- فرزندی و مادر – فرزندی
3 – خواهر – برادری
نقش ها اثر عمده ای بر کارایی موثر خانواده از طریق نفوذ قواعد، فرآیند های ارتباطی و پاسخ به فشارهای روانی دارند. بطوریکه می توان مشاهده کرد تاثیر سبک های ارتباطی والدین و فرزندان چه تاثیر بر رشد شخصیت و هم چنین روابط خانوادگی آنها دارد که در زیر به تعدادی از آنها اشاره می شود :
کودکانی که با والدین سخت گیر و مستبد بزرگ می شوند بیشتر اوقات از قوانین پیروی می کنند. اما اطاعت آنها بهایی دارد. فرزندان والدین مستبد بیشتر با مشکلات عزت نفس مواجه هستند چون به نظراتشان اهمیت داده نشده است. همچنین حالت های تهاجمی در این کودکان بیشتر دیده می شود زیرا آنها به جای اینکه به فکر چگونگی انجام کارها در آینده باشند اغلب بر عصبانیتی که نسبت به والدین خودشان احساس می کنند متمرکز می شوند.
از سوی دیگر با توجه به اینکه والدین مستبد اغلب سخت گیر هستند، فرزندانشان در تلاش برای اجتناب از تنبیه اغلب به دروغگوهای روی می آورند.
کودکانی که والدین مقتدر دارند به احتمال زیاد به بزرگسالانی مسئولیت پذیر تبدیل می شوند که به راحتی احساساتشان را بیان می کنند. آنها شاد و موفق هستند.
کودکانی که با والدین سهل گیر بزرگ می شوند بیشتر از نظر تحصیلی دچار مشکل می شوند. آنها مشکلات رفتاری بیشتری را نشان می دهند چون قوانین را نمی دانند. در این کودکان عزت نفس پایین و غمگینی بیشتری گزارش شده است. همچنین آنها در معرض مشکلات سلامتی بیشتری از جمله چاقی، پوسیدگی دندان و .. هستند
کودکان والدین بی اعتنا عزت نفس پایین تری دارند آنها در مدرسه عملکرد ضعیفی دارند و در رتبه شادی پایین تر از سایر کودکان هستند.
خانم ستیر ویژگی های خانواده آشفته را به شرح زیر بیان می کنند :
1. جو منفی را خیلی سریع می توان احساس کرد. گاهی محیط آن چنان سرد است که گویی همه یخ زده اند.
2. فضا فوق العاده مودبانه است.
3. بی حوصلگی به وضوح مشهود است.
4. بدنها سفت و خمیده و چهره ها عبوس و غمگین یا مانند صورتکی بی احساس به نظر می رسند.چشم ها فرو افتاده است و نگاه ها از مردم می گریزند.
5. نشانه دوستی در میان افراد خانواده کم است گویی همبستگی خانوادگی نوعی وظیفه است و افراد صرفا تلاش می کنند تا یکدیگر را تحمل کنند.
با توجه به وبژگی های خانواده بالنده که به شرح زیر می باشد :
1. حرکت بدنها ملیح و حالت چهره ها آرمیده است.
2. افراد روشن صحبت می کنند.
3. در روابطشان با هم روانی و هماهنگی وجود دارد.
4. حتی وقتی خردسالند به نظر گشاده رو و مهربان می آیند و بقیه افراد خانواده هم با آنها مثل آدم های بزرگ رفتار
می کنند .به سخنان هم گوش می دهند و رعایت حال و خواسته های هم را می کنند. آشکارا صحبت می کنند. با یکدیگر همدردی می کنند.
5. از خطر کردن نمی ترسند، چون احساس می کنند اشتباهات احتمالی از طرف افراد خانواده پذیرفتنی است.
6. همه احساس می کنند که دیگران برای او ارزش قائل هستند و او را دوست دارند.
می توان مشاهده کرد که این شاخص ها در سبک فرزندپروری مقتدرانه والدین و هیمنطور در سبک ارتباطی همتراز نیز مشاهده می شود .
پس هنگامی که اعضای خانواده از همه رویدادهایی که در زمان حال تجربه می کنند آگاه شوند می توانند هم به عنوان فرد و هم به عنوان خانوده رشد کنند . هدف اصلی یکی سازی رشد هر یک از اعضای خانواده با یکپارچگی و سلامت نظام خانواده است. به همین منظور در زیر به اصول اساسی که می تواند از طریق بهبود روابط والدین با فرزندان در خانواده منجر به به تحکیم و انسجام خانواده شود اشاره ای می نماییم.
اصول رفتاری والد و کودکان در خانواده به منظور تحکیم بنیان خانواده
اگر خانواده که مرکب از والدین و فرزندان است از هماهنگی، انسجام و تفاهم متقابل زن و شوهر برخوردار باشد، زمینه زندگی سالم خانوادگی را فراهم می کند. اما اگر واحد خانواده انسجام و هماهنگی نداشته باشد به فروپاشی و انهدام تهدید می شود و پایه و اساس آن فرو می ریزد. به منظور افزایش انسجام در خانواده لازم است والدین در ارتباط با فرزندان خود به این اصول پایبند باشند :
اصل ۱ : انتظاراتتان را به روشنی با فرزندانتان در میان بگذارید : بچه ها دقیقا نمی دانند که پدر و مادرشان از آنها چه انتظاری دارند و این انتظارات تا چه اندازه روی شرایط و موقعیت تاثیر می گذارند. در بیان انتظارات بصورت یکدست عمل کنید تا کودکان بین انجام انتظارات پدر یا مادر دچار سردرگمی نشوند .
اصل شماره ۲ : رفتارهای بی اهمیت را نادیده بگیرید: بسیاری از رفتارهای ناراحت کننده بچه ها و بهتر بگوییم اغلب آنها از نوعی نیست که کسی به آنها توجه کند، به عنوان مثال رفتار هایی که مربوط به سن و سال و بچه هاست مانند چشم و هم چشمی خواهران و برادران و یا وقتی بچه ها با یکدیگر مشاجره کلامی می کنند باید نادیده انگاشته شوند به خاطر داشته باشید که حفظ و ارتقاء رابطه میان والد و فرزند مهمتر از مسائل بی اهمیت و گذرا است.
اصل سوم : رفتارهای مناسب را تقویت کنید: وظیفه ما به عنوان پدر و مادر این است که بعضی از رفتارهای مطلوب فرزندانمان را انتخاب کنیم و در جهت تقویت آنها بکوشیم مثلا: اگر دیدید فرزندتان کاری در منزل انجام می دهد به او بگوئید: ( آفرین، متشکرم از کاری که انجام دادی)
اصل چهارم : رفتارهای نامتناسب را متوقف و سپس آنها را از نو هدایت کنید: جهت دادن مجدد به رفتار بهطرز مثبت و سازنده به روش (آموزش اصلاحی) معروف است که از شش مرحله تشکیل می شود:
1- حرف مثبتی بزنید.
۲- رفتار مساله ساز را به طور خلاصه شرح بدهید.
۳- رفتار مطلوب را توضیح دهید.
۴- دلیلی بیاورید و توضیح دهید که چرا رفتار جدید مطلوب تر است.
۵- رفتار مطلوب را تمرین و اعمال کنید.
۶ - بازخورد مثبت بدهید.
مثال: فرزند ما به دلیل اینکه دوستش حرف بدی به او زده است با او درگیر شده است ما آنها را جدا کرده و راه بهتری برای اصلاح رفتارش ارائه می دهیم به شرح زیر:
۱- می دانم وقتی کسی به تو حرف بدی می زند ناراحت می شوی
۲ - اما تو با خشونت به دوستت واکنش نشان دادی
۳ - روش بهتری برای برخورد با ناسزاگویی این است که راهت را بگیری و بروی
۴- وقتی بروی مجبور نیستی با کسی دعوا کنی، دوستت هم موضوع را فراموش می کند اینطوری دوستی شما به خطر نمی افتد.
۵ - این بار اگه کسی به تو ناسزا گفت چگونه باهاش برخورد می کنی؟ (راهم را می گیرم و می روم)
۶ - عالیه، هر چند ممکنه بسیار سخت باشه اما در بلند مدت برایت ساده و عادی می شود.
اصل پنجم : با فرزندانتان نزدیک باشید ؛ وقتی بچه ها از دوران طفولیت به دوران کودکی و از آنجا به دوران نوجوانی میرسند میبینیم در تبادل و تعامل میان والدین و فرزندانشان اتفاقات جالبی می افتد که بعضی از آنها به فاصله افتادن میان والدین و فرزندان شان منتهی می شود نفوذ و تاثیر والدین روی رفتار کودک رابطه مستقیمی در نزدیک بودن والدین و فرزندان دارد هرچه پدر و مادر به فرزندانشان نزدیک تر باشند تاثیر بیشتری می توانند بر آنها بگذارند.
برای رسیدن به این مهم توصیه های زیر پیشنهاد می شود:
به لحاظ کلامی به فرزندان خود نزدیک شوید.
با فرزندانتان غذا بخورید: مشخص شده است کودکانی که در کنار سایر اعضای خانواده غذا می خورند، مهارتهای هیجانی، اجتماعی و روانی بیشتری دارند.
با کودکانتان بازی کنید: بازی کردن با ایجاد صمیمیت بیشتر بین والدین و فرزندان به شما کمک می کند تا دوستان خوبی برای یکدیگر باشید.
به فرزندانتان اجازه کمک کردن بدهید: کمک کردن در برخی کارهای منزل و بیرون از منزل باعث ایجاد حس مسئولیت پذیری و احساس ارزشمندی و عزت نفس در کودکان شده و علاوه بر آن او به فردی خیر و مهربان تبدیل خواهد شد.
به فرزندانتان ابراز علاقه کنید: لازم است محبت خود را با انجام کارهایی به او نشان دهید برای مثال: روی یخچال برایش پیام های محبت آمیز بنویسید، یا زمانی که صحبت می کند به دقت به حرف هایش گوش کنید تا بداند چقدر برای شما مهم و دوست داشتنی است.
اگر مطمئن نیستید حرفی را که می خواهید بزنید شرایط را بهتر می کند یا نه، بهتر است آن حرف را نزنید: در زمان صحبت با فرزندان قضاوت نکنید، داوری نکنید، نصیحت نکنید ، اندرز ندهید صرفا حرف بزنید. البته این بدان معنا نیست که هرگز نباید فرزندانتان را نصیحت کنید اما این را برای اوقات به خصوصی که قصد چنین کاری را دارید بگذارید.
تعامل های جسمانی مطلوب را افزایش بدهید: اگر خوب و دقیق حساب کنید پوست بدن انسان بزرگترین، پر وسعت ترین و پر وزن ترین اندام به حساب می آید اغلب مردم دوست دارند که لمس شوند، در آغوش کشیده شوند، نوازش شوند متاسفانه وقتی فرزندان خانواده به خصوص پسران که بزرگتر میشوند از این نوازش و از این در آغوش کشیده شدن محروم می شوند و این بسیار بد است نه تنها در آغوش کشیدن کار خوبی است بلکه به سلامتی فرزند شما هم کمک می کند.
سخن پایانی
هرچه انسجام و صمیمیت در خانواده بیشتر باشد والدین توان مقابله موثرتری برای مقابله با استرس فرزندپروری نشان داده و سبک مناسب تری برای فرزندپروری بر می گزینند و هر چه ارتباط والدین و فرزندان قوی تر باشد آنها در مواجهه با پیامد های رفتاری و شناختی منفی مقاوم تر هستند و انسجام خانوادگی بیشتری را تجربه می کنند. تعداد فرزندان در فرزند پروری نقش بسیار مهم و کلیدی دارد و خانواده های تک فرزند و دو فرزند نسبت به خانواده های چند فرزند در تربیت فرزندان خود چالش های بیشتری دارند. به بیان بهتر هر چه تعداد فرزندان بیشتر باشد تربیت پذیر تر خواهند بود و با آسیب های فردی، خانوادگی و اجتماعی کمتری مواجه خواهند بود.
منابع:
Moharreri, F., Soltanifar, A., Khalesi, H., Eslami, N. (2012). [The evaluation of efficacy of the positive parenting for parents in order improvement of relationship with their adolescents (Persian)]. Medical Journal of Mash-had University of Medical Sciences, 55(2), 116-23.
Holmes, J., & Kiernan, K. (2013). Persistent poverty and children’s devel-opment in the early years of childhood. Policy & Politics, 41(1), 19-42. [DOI:10.1332/030557312X645810]
مژگان دالایی، دکتر احمد عاشوری، دکتر مجتبی حبیبی ،رابطه انسجام و انعطاف پذیری خانواده و سبک های فرزندپروری با استرس فرزندپروری در مادران منطقه یک شهر تهران ، ، مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، سال بیست و یکم، شماره 2، تابستان 1394، صفحه 167
مسعود صادقی، مریم فاتحی زاده، سید احمد احمدی ، فاطمه بهرامی و عذرا اعتمادی، تدوین مدل خانواده سالم بر اساس دیدگاه متخصصان خانواده، 1393، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ، پرتال جامع علوم انسانی
ستیر ویرجینیا، آدم سازی در روانشناسی خانواده ، ترجمه بهروز بیرشک
ایرنه گلدنبرگ، هربرک گلدنبرگ، خانواده درمانی، مترجمان حمید رضا شاهی، سیامک نقشبندی زهرا شهریور، فریبا عربگل، میترا حکیم شوشتری و همکاران، بسته آموزش مهارت های فرزندپروری برای کودکان 2-12 سال، 1393
بدون تردید فرزند آوری و پدر و مادر شدن یکی از پر احساس ترین تجربیات هر انسانی است. این تمایل فطری است و برای تداوم نسل و بقاء انسان ها ضروری می باشد. لازم است بدانید در سنین بالاتر نیز احتمال بارداری و فرزندآوری سالم با مراقبت های لازم میسر است.
تولد نوزاد، نشانه دیگری از معجزه عشق و زندگی میان زوجینی است که پیوندشان را مستحکمتر کردهاند. نخستین کلمهای که کودک به زبان میآورد، اولین قدمی که برمیدارد، نخستین دندانی که در میآورد، اولین جشن تولدی که برایش گرفته میشود و ... از نقاط عطف زندگی زناشویی به شمار میآیند. یکی از بهترین هدایایی که زوجین میتوانند به یکدیگر بدهند و پیوندشان را مستحکم کنند، تولد فرزند است؛ بنابراین باید برای تغییرات اجتنابناپذیری که تولد فرزند در روش زندگی شما ایجاد خواهد کرد آماده شوید.
• با پیروی از رژیم غذایی سالم، ورزش و اجتناب از عوامل مضر پیش از آغاز بارداری، فرصت باروری و به دنیا آوردن فرزند سالم را به دست آورید.
• درباره انتظارات و ایدههای¬تان برای بچهدار شدن با همسرتان گفتگو و برای آن برنامهریزی کنید.
• اگر پس از یک سال تلاش، باردار نشدید، به پزشک مراجعه کنید.
• اگر اضافهوزن دارید، با ورزش کردن و کاهش وزن میتوانید احتمال باروری را افزایش دهید.
• ورزش پیش از بارداری سبب حفظ و بهبود تندرستی مادر میشود تا بتواند نوزاد خود را سالم به دنیا آورد.
• ورزش در حین بارداری، میتواند سبب نیرومند شدن عضلاتی شود که از مفاصل و ستون فقرات مادر حفاظت میکنند.
• سیگار کشیدن و مصرف الکل، احتمال ناباروری و سقط جنین را افزایش میدهد.
• بهتر است زنان مصرف اسید فولیک را قبل از بارداری شروع و تا سه ماهه نخست بارداری ادامه دهند تا بارداری سالم تری را تجربه کنند.
بررسی های کشوری نشان می دهد که زوجین ایرانی تمایل به داشتن بیش از 2 فرزند دارند. تحقیق کشوری انجام شده در سال 1393 نشان داد: زوج هایی که تازه ازدواج می کنند خواهان داشتن 3/2 فرزند هستند. نتیجه نظرسنجی از زوجین ایرانی که 6-5 سال از ازدواج آنها گذشته است نشان می دهد که تمایل به داشتن 8/2 فرزند دارند. در حال حاضر حدود 19 درصد خانواده های کشور تک فرزند هستند. در خیلی از موارد غفلت از فرزندآوری به موقع باعث می شود که خانواده ها نتوانند به تعداد فرزند دلخواه خود دست یابند.
باید بدانید که افزایش سن خانم ها باعث کاهش شانس باروری موفق می شود. دلیل آن هم این است که ممکن است فرد با افزایش سن به برخی بیماری های مزمن مانند فشار خون، دیابت، بیماری های قلبی و ... مبتلا شود که در صورت بارداری نیازمند مراقبت های بیشتر بوده و احتمال بارداری های نیازمند مراقبت و توجه ویژه را افزایش می دهد. همچنین به تاخیر انداختن بارداری، احتمال ناباروری، عوارض حاملگی، عوارض جنینی و مشکلات هنگام زایمان را افزایش می دهد.
به همین خاطر است که باید همه زوج ها در اولین فرصت ممکن به تعداد فرزند دلخواه خود دست یافته و از تاخیر های بدون دلیل پرهیز کنند. به یاد داشته باشیم که از دست دادن فرصت های خوب، همیشه قابل جبران نیست.
اگرچه عوامل بسیار زیادی در گرایش به تک فرزندی می توانند نقش داشته باشند، نتایج بررسی ها نشان می دهد عدم آگاهی از پیامدهای تک فرزندی نقش مهمی بر رواج این پدیده دارد. احتمال تک فرزندی با افزایش تحصیلات و اشتغال زنان افزایش می یابد. تک فرزندی از جنبه های مختلفی در سطح خانواده و جامعه قابل بررسی است. در زیر به برخی از آنها اشاره می شود:
معایب تک فرزندی از بعد خانواده
ممکن است کودک احساس کند که:
تنها است.
نمی تواند با خواهر/ برادر خود تعامل داشته باشد.
در خانه ای که زندگی می کند فضای کودکی وجود ندارد، چون همیشه تعداد بزرگسالان بیشتر از کودکان است.
برای بهتر بودن در درس و دیگر فعالیت ها تحت فشار بیشتری از طرف خانواده است.
به خاطر دلواپسی های بیش از حدی که والدین بریا محافظت از او دارند، از آزادی های لازم و متناسب سن خود برخوردار نیست.
ممکن است کودک:
به دلیل توجه زیاد پدر و مادر و سایر بستگان نزدیک از اعتماد به نفس کمتری برخوردار باشد.
به دلیل نداشتن خواهر/ برادر فرصت تجربه برخی از احساسات و چگونگی کنترل و مدیریت آن ها را نداشته باشد.
به دلیل نداشتن ارتباط با خواهر/ برادر در ذهن و خیال خود با دوستان خیالی بازی کند.
بخاطر مراقبت بیش از حد پدر و مادر، از دخالت آنها در کارش خسته شود.
به دلیل نداشتن برادر/ خواهر و ارتباط با آن ها تمایل (بیش از حد) به اسباب بازی و حیوانات داشته باشد.
تحمل کمتر و حساسیت بیشتر نسبت به رفتار دیگران داشته باشد (انتظار رفتار خلاف خواسته خود را نداشته و معمولا هر مخالفت را بدون دلیل و به خاطر نیتی خاص تفسیر می کند.)
به دلیل ارتباط کمتر با کودکان و تماس بیشتر با بزرگسالان، مقتضای کودکی خود را بروز ندهد و رفتاری مانند بزرگسالان داشته باشد (نتواند آن گونه که لازم است بچگی کند).
به دلیل خود محوری، سختتر با دیگران ارتباط برقرار کند/ دوست پیدا کند.
به دلیل نداشتن الگویی از جنس مخالف در خانواده، آسیب پذیری بیشتر از لحاظ جنسی و روابط اجتماعی داشته باشد.
مواردی که باید همواره به یاد داشت:
مهد کودک می تواند محیط مناسبی برای فرزندان شما در برخی از ابعاد باشد ولی به هیچ عنوان نمی تواند جای خواهر/ برادر را برای فرزند شما پر کند.
والدین تک فرزند، فرزندان خود را از داشتن خواهر/ برادر محروم می کنند.
فرزندان پدر و مادری که تک فرزند هستند نیز وابستگانی مانند: خاله، عمه، عمو و دایی نخواهند داشت.
معایب تک فرزندی از بعد جامعه
رواج تک فرزندی باعث می شود که جمعیت کشور رو به پیری برود و فضای جوانی و شادابی کمتر دیده شود.
رواج تک فرزندی و تداوم آن در جامعه باعث می شود که در طول زمان جمعیت کشور کم شود.
کاهش نسل جوان و پیرشدن جمعیت، می تواند چرخه تولید و اقتصاد جامعه را تحت تاثیر قرار دهد.
زمانی که نیروی کار فعال و پویای جامعه کم باشد، آن جامعه بیشتر دچار رکود اقتصادی و تولید خواهد شد.
با توجه به اینکه تمایل به تک فرزندی در خانواده های تحصیلکرده بیشتر دیده می شود، می تواند سبب کاهش متوسط ضریب هوشی جامعه شود.
با توجه به زیاد شدن امید به زندگی، تک فرزندان نمی توانند به راحتی همه مسوولیت نگهداری از پدر و مادر مسن خود را تقبل کنند و بنابراین نیاز به خانه ها و محل های نگهداری سالمندان افزایش می یابد.
خلاصه ای از تبعات منفی تک فرزندی بر سلامت جسمی، روانی و اجتماعی:
تبعات منفی بر سلامت جسمی:
افزایش احتمال چاقی در مقاطع مختلف سنی
کم شدن فعالیت جسمی و افزایش ساعت تماشای تلویزیون
افزایش احتمال بیماری روماتیسم مفصلی جوانان
افزایش احتمال وقوع سرطان ALL (با قطعیت کمتری نسبت به موارد فوق)
تبعات منفی بر سلامت روانی:
افزایش احتمال اختلالات شخصیتی نسبت به جامعه عمومی
افزایش احتمال ابتلا به اختلالات گفتاری
پایین تر بودن سطح شاخص های بهداشت روان (استرس، افسردگی و ...) در دانش آموزان تک فرزند
تبعات منفی از دست دادن تک فرزند بر جنبه های مختلف سلامت جسمی و روانی والدین، از جمله ابتلا به افسردگی و بیماری های مزمن بسیار بیشتر از خانواده های چندفرزند می باشد.
تبعات منفی بر سلامت اجتماعی:
افزایش احتمال طلاق در بزرگسالی که حتی تا 3 برابر احتمال طلاق را در مردان تک فرزند افزایش می دهد.
صفاتی همچون خوش بینی به آینده، وظیفه شناسی، قابل اعتماد بودن، رقابت جویی، خطرپذیری در محیط کار کمتر است.
افزایش احتمال ارتکاب به جرائم خشونت آمیز در پسران تک فرزند
سوء رفتارهای جنسی از جمله تمایل به ارتباط با دوست پسر در دختران تک فرزند بیشتر است
تک فرزند به هنگام ورود به جامعه از حیث رفتارهای تعاملی از مهارت کمتری برخوردار است، چراکه قرار بوده این مهارت را در آزمایشگاه خدادادی خانواده (در عمل) و با وجود خواهر و برادر یاد بگیرد.
لازم به ذکر است مطالعاتی نیز منتشر شده اند که به جنبه های مثبت تک فرزندی پرداخته اند ولی تعداد آنها در قیاس با مطالعاتی که به تبعات منفی آن پرداخته اند کمتر است. مطالعات متعدد در چین بر این باورند که به موازات افزایش تعداد خانواده های تک فرزند باید انتظارات تغییرات گسترده ای را در رفتار جامعه چین داشت به طوری که از آن به عنوان "بمب ساعتی رفتاری" نام برده اند.
آسیب های تک فرزندی با رویکرد روانشناسی و علوم تربیتی:
1- رواج فرزندسالاری:
در خانواده های تک فرزند بیش از حد به خواسته ها و مطالبات فرزند توجه شده و اغلب افراط و زیاده روی والدین در برآوردن خواسته های تنها فرزندشان مشاهده می شود.
توجه افراطی و لوس کردن: والدینی که قصد داشتن فقط یک فرزند را دارند، از اول می دانند که این تنها بچه آنها خواهد بود، پس چرا برایش همه کار نکنند؟ از سوی دیگر اگر والدین بعداً متوجه شوند که فرزندشان تنها بچه آنها خواهد بود، خیلی احساس ناتوانی و بی کفایتی می کنند، بنابراین همه کاری بریا تسکین خودشان انجام می دهند، به خصوص اگر فرزندشان با ناز درخواست کند.
در خانواده های چند فرزندی بچه های دوم و سوم خیلی وقت ها با اسباب بازی های خواهر و برادر خود بازی می کنند و لباس های خواهر و برادر بزرگتر را می پوشند. منظور این نیست که بچه های خانواده های پرجمعیت نیاز به توجه ندارند، آنها می آموزند که کم تر درخواست و تقاضا بکنند.
توجه افراطی که والدین تک فرزند به سختی می توانند از آن اجتناب کنند، بر دو نوع است، مادی و عاطفی که گاهی اوقات با یکدیگر هم پوشانی دارند. اغلب والدینی که پول زیادی صرف خرید اسباب بازی می کنند در اصل سعی دارند که در وهله اول به خودشان و بعد تنها فرزندشان به خاطر نداشتن برادر یا خواهر احساس خوبی بدهند. فکر می کنند "چرا نخرند؟ ما که فقط یک بچه داریم". این شعاری است که می تواند برای مغز والدین سم باشد. چرا به پسرم کمک نکنم بند کفشش را ببندد؟ و ...
حفاظت بیش از حد و بیش تیماری: ما در دنیایی زندگی می کنیم که اخبار ترسناک زیادی را می شنویم. این ترس توسط برنامه های خبری، وقایع ترسناکی که در شهر و محله از این و آن می شنویم، صحبت هایی که با دوستان و همسایه ها داریم و ... بیست و چهار ساعته وارد خانه های ما می شود، حملات تروریستی، جنگ ها، رکود اقتصادی، دزدی و .... به فرزندان مان دایماً اخطار می دهیم که با غریبه ها حرف نزنند، تمام وقت و از همه طرف مواظب آنها هستیم. گرچه منطقی است که جانب احتیاط را بگیریم تا این که بعداً تاسف نخوریم، اما هر قدر هم که بخواهیم نمی توانیم امنیت صد در صدی تک فرزند خود را تامین کنیم. حتی اگر این کار را بتوانیم انجام دهیم تا کی خواهیم توانست که آن را ادامه دهیم؟ والدین بچه های تک فرزند با مشکل حفاظت بیش از حد از فرزند مواجه هستند. آنها تصور می کنند که دخالت در تمامی جنبه های زندگی تک فرزند خود امری طبیعی و بخشی از رابطه آنهاست. بنابراین میل به بیش تیماری بچه در این خانواده ها بالاست. این درحالیست که به جای اینکه بیش تیمار باشیم باید به بچه خود تکنین هایی را آموزش دهیم که بتواند مسایل و مشکلاتش را به شیوه ای منطقی تشخیص و تفکیک کند.
2- بلوغ زودرس:
اگر فرزند تک باشد به ناچار باید در کنار بزرگسالان پرورش یابد. در نتیجه او تجربه ای از کودکی و نوجوانی خود نداشته و یک دفعه پرشی به دوران مسئولیت پذیری بزرگسالان خواهد داشت. به همین دلیل از لحاظ روحی و روانی بسیار سریع رشد کرده و دنیا را از دید بزرگسالان می بیند. حضور در چنین خانواده ای که فقط شامل بزرگسالان است سبب بلوغ زودرس کودک می شود. این کودکان از نظر جسمی نشانه های بلوغ را دارند ولی تجربه کافی ندارند. در این شرایط در هر دو جنس ممکن است رفتارهای ناهنجار بروز نماید.
برخورد با بچه همانند یک فرد بالغ: والدین تک فرزند ممکن است خانواده خود را به صورت سه تفنگدار ببینند: آنها با هم غذا می خورند، با هم به سفر می روند، با هم در اجتماع هستند و با هم به مهمانی و مجالس می روند. در این خانواده ها حتی ممکن است به بچه صدای قوی در تصمیمات خانوادگی داده شود، کودکی که چنین قدرتی به او داده شده ممکن است تصور کند که بخشی از زندگی زناشویی والدین خود می باشد و برای رفع تضاد بین والدین می تواند اظهار نظر کند. یادمان باشد کودکی نکردن در زمان مخصوص به خودش با هیچ چیزی قابل جبران نخواهد بود.
3- کم شدن روابط اجتماعی:
فضای زندگی خانوادگی توام با فرصت های کافی برای روابط متقابل و متنوع بوده، برای فرزندان الگوهای رفتاری و زمینه های تبادل تجارب و تمایلات و عواطف را به وجود می آورد و از عوامل موثر در بهبود مهارت در روابط اجتماعی است. زندگی در کنار خواهر و برادر روحیه جامعه گرایانه کودک را تقویت می کند.
گرایش به انزوا، ضعف در برقرار ارتباط با همسالان، توجه بیش از حد به بازی های رایانه ای و انفرادی و ترس از حضور در گروه های اجتماعی در تک فرزند ها بیشتر دیده می شود.
4- کاهش انسجام خانواده:
یکی از مولفه های خانواده منسجم، پیوندهای عاطفی و میزان وابستگی فرزندان به والدین و بالعکس است. در خانواده های تک فرزند میزان وابستگی در افراط یا تفریط است، به این معنا که گاهی فرزند به دلیل اشتغال والدین مورد بی مهری و بی توجهی قرار می گیرد و گاهی نیز در کانون توجه بیش از حد والدین است.
احساس تنهایی و فرهنگ استقلال طلبی در تک فرزند ها بیشتر دیده می شود. در کلان شهرها که اصولا خانواده ها جدا شده از شبکه های خویشاوندی هستند شاهد آمار کودک آزاری هستیم.
5- جایگزینی رسانه:
کم شدن ارتباطات کلامی در خانواده های کم جمعیت سبب حاکمیت رسانه های تصویری می گردد. کودک یا نوجوانی که از تنهایی رنج می برد به دنبال جایگزینی برای اوقات فراغت خود است در نتیجه به بازی های رایانه ای و دنیای مجازی رو می آورد. این امر تغییر الگوی ارتباطی در خانواده را به همراه دارد .
مطالعات نشان می¬دهد تک¬فرزندی نتیجه هر عامل یا عواملی که باشد، تغییر بنیادینی نه فقط در ساختار جمعیت¬شناختی و روند اجتماعی شدن خانواده بلکه در جنبه¬های مختلف عملکردی و همه ابعاد شخصیت فرد در آینده ایجاد می¬کند.
- توافق¬پذیری در چند فرزندان بیشتر از تک¬فرزندان و بعد روان¬رنجوری در تک¬فرزندان بیشتر از چندفرزندان است. چندفرزندان افکار، ارزش¬ها و موقعیت¬های جدید را راحت¬تر می¬پذیرند در نتیجه با تغییر آسان¬تر کنار می¬آیند و مشکلات احتمالی را بهتر حل می¬کنند.
- تاب¬آوری در نوجوانان خانواده¬های چندفرزند بیشتر از تک¬فرزندان است. تاب¬آوری از طریق سطوح عواطف مثبت باعث تقویت عزت نفس و مقابله موفق با تجربه¬های منفی می¬شود. هر چه فرد قدرت بیشتری در تاب¬آوری، مقابله با مشکلات و فشارهای روانی زندگی را داشته باشد، کمتر در معرض آشفتگی¬های هیجانی و روانی قرار می¬گیرد و از سلامت و بهزیستی روانی بهتری بهره¬مند می¬شود حال با توجه به اینکه والدین تک فرزندان در بیشتر مواقع اجازه نمی¬دهند که فرزندانشان با احساسات سخت و ناراحت¬کننده روبه¬رو شوند و یا امکان آشکار شدن این نوع احساسات را برای او فراهم نمی¬کنند، تحمل وی را در برابر این نوع احساسات و همچنین رویارویی با مشکلات ضعیف خواهند کرد که این خود باعث کاهش تاب آوری در این افراد می¬شود.
در واقع توجه افراطی والدین به این کودکان موجب تقویت غرور کاذب در فرزند می¬شود و توقعات او را در سطحی بالا می¬برد که تحمل شکست و ناکامی¬ها را برای وی در جامعه دشوار می¬کند. تحقیقات متعددی بر حمایت بیش از حد والدین خانواده¬های تک فرزند صحه گذاشته و معتقد است فرزند را با روحیه حساس و ضعیف تربیت می¬کنند که باعث می¬شود در تنظیم هیجانات و کنترل خود نسبت به چند فرزندان ضعیف¬تر عمل کنند. هر چه حمایت آنها از تنها فرزندشان بیشتر شود، قدرت تحمل و ابهام وی در رویارویی با مشکلات کاهش می¬یابد و از این رو بسیار شکننده و آسیب پذیر می¬شوند .
- به استناد برخی مطالعات هوش هیجانی در بین نوجوانان خانوادههای چند فرزند از تک¬فرزندان بالاتر است. در واقع چندفرزندان کاربرد صحیح هیجان¬ها را بهتر می¬آموزند که این قدرت تنظیم احساسات موجب افزایش ظرفیت شخصی برای تسکین دادن خود، درک کردن اضطراب¬ها، افسردگی¬ها یا بی¬حوصلگی¬های متداول می¬شود. تک¬فرزندانی که به لحاظ خودکنترلی ضعیف¬اند، دائماً با احساس ناامیدی، افسردگی، بی¬علاقگی به فعالیت دست به گریبان¬اند، در حالی که افراد با خودتنظیمی بالا با سرعت بیشتر می¬توانند ناملایمات را پشت سر گذاشته و میزان مشخصی از احساسات را با تفکر همراه نمایند.
پژوهش¬ها نشان می¬دهد فرزندان خانواد¬ه¬های چندفرزند از پذیرش اجتماعی و هوش هیجانی بیشتری نسبت به فرزندان خانواده¬های تک¬فرزند برخوردارند.
- با توجه به اینکه هوش اخلاقی به این حقیقت اشاره دارد کـه انـسان به صورت ذاتی اخلاقی یا غیراخلاقی متولد نمـی-شـود بلکـه یـاد می¬گیرد که چگونه خوب باشد، محیط خانواده در یادگیری و افزایش هوش اخلاقی در کودک حائز اهمیت است. مطالعات نشان می¬دهد مسئولیت¬پذیری نیز که یکی از ابعاد هوش اخلاقی است، در چندفرزندان بیشتر از تک¬فرزندان است؛ والدین چندفرزند بیشتر از تک¬فرزندان مسئولیت امور هرچند کوچک و جزئی را به فرزندان واگذار می¬کنند. مسئولیت پذیری یک الزام و تعهد درونی از سوی فرد برای انجام مطلوب فعالیت¬هایی است که بر عهده او گذاشته شده است. روانشناسان معتقدند مسئولیت پذیری امری وجودی است که از طریق تعلیم و تربیت شکوفا می-گردد. از این رو هر چه انسان آگاه¬تر باشد بیشتر احساس مسئولیت خواهد کرد.
- برخی مطالعات نشان می¬دهد امید به زندگی در نوجوانان خانواده¬های چندفرزند بیشتر از تک¬فرزندان است؛ چندفرزندان امیداواری خوبی دارند، هنگام رویارویی با موانع و رویدادهای تنش¬زا، آنها را به عنوان چالش در نظر می¬گیرند و نه تهدید؛ بنابراین می¬توانند با موانع و احساسات منفی بهتر مقابله کنند. امیدواری، می¬تواند در فرد یا گروه انرژی ایجاد کند و به همین دلیل نوجوانانی که امیدوار هستند، بهتر از دیگر نوجوانان قادر به مراقبت از خویشتن هستند.
- تک¬فرزندان معمولا با صفاتی چون خودخواهی و خودپسندی توصیف می¬شوند. تک فرزندان توجه بیش از حد و تحسین مفرط از والدین و پدربزرگ و مادربزرگ دریافت می¬کنند که باعث می¬شود نقاط ضعفی در شخصیت خود پرورش دهند از جمله خودخواهی و بی¬کفایتی اجتماعی. حمایت بیش از حد والدین و نادیده گرفتن بیش از حد رفتارهای منفی کودک توسط والدین در تک فرزندان بیشتر است که این امر به فرزندسالاری در خانواده دامن می¬زند.
خانوادههای تک فرزند آرزوهای زیادی برای کودک خود دارند و این خواسته معمولا آنها را از رشد طبیعی کودک در آینده پیش¬رو منحرف می¬کند و از آنجایی که آنها فقط یک فرزند دارند فکر می¬کنند که چنانچه تلاشهای آنان خوب از آب درنیاید شکست خواهند خورد و دیگر شانسی ندارند. پدر و مادرهایی که سعی کردهاند کودک خود را از همه چیز محافظت کنند و اضطراب او را کاهش دهند، در واقع موجب تشدید استرس فرزند خود شدهاند اما خانوادههایی که بلافاصله برای کمک به کودک خود نمیشتابند، فرزندانی دارند که یاد گرفتهاند وحشت خود را کنترل کنند، خانوادههایی که چند فرزند دارند بچهها باید از صبر و حوصله زیاد برخوردار باشند زیرا مجبورند صبر کنند تا نوبت آنها برسد تا در کانون توجه والدین قرار گیرند. در این خانوادهها فرصت، حرف اول را میزند و باید زمان تقسیم بندی شود چرا که محدود است و حق تقدم فردی به فرد دیگر باید رعایت شود چرا که ممکن است نیاز آنها اولویت و تقدم داشته باشد، ولی در خانوادههای تک فرزند همه میدانند که او در اولویت است و بر همه چیز تقدم دارد از طرفی، تک فرزند در خانه¬ای زندگی می¬کند که فضای کودکی وجود ندارد، چون همیشه تعداد بزرگسالان بیشتر از کودکان است و کودک هیچ¬وقت نمی¬تواند تجربه دوست¬داشتنی و خاطرات به¬یادماندنی از ارتباط با همسالان همواره در دسترس یعنی خواهر و برادر داشته باشد و به همین شکل در بزرگسالی نیز پیوندهای سودمند، کمک¬رسان و همدلانه خواهر و برادری را نخواهد داشت.
علاوه بر اینکه والدین همواره نگران تک فرزند خود هستند،کودک نیز در سن بزرگسالی همواره نگران والدین خود است زیرا بجز خودش فرد دیگری نیست که از والدینش مراقبت کند و این یک بحران جدی برای خانواده های تک فرزند در سال¬های آینده است. مطالعات نشان می¬دهد عدم تعدد فرزند عاملی برای تنهایی سریع والدین، کاهش کارآمدی و ناپختگی شخصیت آنها قلمداد می¬شود. تک¬فرزندان نه تنها خودشان در تنهایی و بدون داشتن خواهر و برادر زندگی می¬کنند بلکه فرزندانشان نیز در خلاء ناخواسته¬ی محروم بودن از بستگان درجه یک (خاله، عمه، عمو، دایی) زندگی خواهند کرد.
علاقه و روابط عاطفی کـه بین فرزندان در خانواده¬های چندفرزند بـه وجـود مـی آیـد بـر فراینـد صـمیمیت خانواده تأثیرگذار است. وجود روابط صمیمانه بین اعضای خانواده از اهمیت خاصی برخوردار است. چنین روابطی بر بهزیستی فیزیکی، روان¬شناختی و توانایی افراد در جهت عملکرد موثر در زمینه¬های مختلف فردی، خانوادگی و شغلی موثر است. از آنجایی که خانواده نخستین نهاد زندگی اجتماعی کودک است، لذا در شکل¬گیری عادت¬ها و اندیشه¬های اجتماعی نوجوان نقش بسیار مهمی دارد. صمیمیت و جنبه¬های عاطفی روابط والدین و فرزندان در شکل¬گیری رفتار و دیدگاه¬های اجتماعی آنها بسیار تاثیر گذار است. در خانواده¬هایی که رفتارهای محبت¬آمیز بیشتر است معمولا نوجوانان نیز با رفتارهای اخلاقی مثبت و احترام به دیگران و انگیزه پیشرفت رشد می¬یابند. رفتارهای محبت¬آمیز و صمیمیت در خانواده¬هایی که چند فرزند دارند به دلیل وجود روابط خواهر و برادری بیشتر است به این دلیل که علاوه بر وجود علاقه بین والد و فرزند، روابط عاطفی میان خود فرزندان نیز شکل می¬گیرد و این موضوع به رشد و بالندگی خانواده کمک می¬کند، در خانواده¬های رشدیافته، افراد آزادانه باهم درد¬دل می¬کنند و برای امور خانواده برنامه¬ریزی می-نمایند و اگر چیزی مزاحم اجرای برنامه¬ها گردید با انعطاف¬پذیری، خود را با آن تطبیق می¬دهند و در چنین خانواده¬ای است که زندگی آدمی و احساسات بشری از هز چیز دیگری مهم¬تر است. همدلی و همسویی با افراد خانواده، عشق¬ورزی و سهولت در برقراری ارتباط با افراد هم¬سن در جامعه و مدرسه، از اصلی¬ترین ویژگی¬های فرزندان خانواده¬های چندفرزند است.
ابراز عواطف مثبت و خوشایند والدین با فرزندان و خواهر و برادرها با یکدیگر، در خانواده¬های چندفرزند، دوستی و علاقه میان آنها را پدید می¬آورد و آن را افزایش می¬دهد و این موضوع بر استحکام، انسجام و شدت روابط اعضا با یکدیگر می¬افزاید. خانواده¬هایی که از انسجام خوبی برخوردارند می¬توانند با عوامل تنش¬زا یا بحران به خوبی سازش¬یافته یا آن را پشت سر گذارند. از طرف دیگر در خانواده¬های تک¬فرزند عموما تصمیم¬گیری و برنامه¬ریزی و مدیریت خانواده به عهده تک¬فرزند می¬افتد و فرزندسالاری و حکمرانی فرزند در خانواده موجب کاهش انسجام خانواده می¬گردد. در متون دینی نیز از فرزند با تعابیری همچـون میـوه دل و نـور دیـده، مایه خوشبختی و کسی که انسان را یاری می¬کند، و نیز مایه رحمت و غفران الهی یاد شده اسـت.
از طرف دیگر افسردگی والدین پس از بزرگ شدن و ازدواج فرزندان در خصوص خانواده¬های تک فرزند به شدت بیشتر احساس می¬شود. خصوصا خانواده¬هایی که در سال¬های اول ازدواج تنها فرزند خود را به دنیا آورده باشند به ناگاه در سن حدود چهل سالگی دوباره تنها می¬شوند. تعداد فرزندان بیشتر در نسل¬های قبل، می¬توانست مانعی برای افسردگی والدین باشد. بچه¬ها پشت سر هم به دنیا می¬آمدند و دیگر مجالی برای نن¬پروری فرزندان وجود نداشت. اگر بچه غذایش را نمی¬خورد، بچه دیگری فورا غذایش را می¬خورد. هیچ کس تنها کانون توجه خانواده نبود اما تک¬فرزندهای امروزی، آنقدر توجه بی¬دریغ والدین را می¬بینند که با وارد شدن به جامعه و دیدن کوچکترین بی توجهی، سرخورده می¬شوند.
همچنین فرض وارد آمدن آسیب به تک¬فرزند مثل معلولیت یا مرگ وی می¬تواند بنیان خانواده را نابود کند و چنانچه در مواردی مشاهده شده است که موجب عدم امکان ادامه حیات اجتماعی برای پدر و مادر می¬شود. در بسیاری موارد امکان فرزند آوری نیز برای پدر و مادر فراهم نیست و سرنوشت نامعلومی را برای آنها رقم می زند.
به طور کلی با نوجه به اینکه خانواده در حکم یک نظام و سیستم است، در خانواده تک¬فرزند، این سیستم به شکل یک مثلث درخواهد آمد و ارتباط¬ها بسیار محدود است و فرزند فقط با پدر و مادر بزرگسال خود تعامل دارد و بسیاری از روابط اجتماعی شکل نخواهد گرفت. حال زمانی که تعداد فرزندان افزایش می¬یابد این نظام ارتباطی به صورت توانی افزایش می¬یابد و گسترش پیدا می¬کند. تعامل فرزند با پدر و مادر و خواهر و برادر و ارتباط چهره به چهره، روش¬های حل مسئله، تعامل ،همدلی، صمیمیت، گذشت و تفکر خلاق شکل خواهد گرفت و خانواده شباهت بیشتری به جامعه واقعی پیدا خواهد کرد و کودک می¬تواند در این حالت نمونه¬ای از تعاملات و ارتباطات موجود در اجتماع واقعی را ببیند و نحوه صحیح برخورد با مسائل و موضوعاتی که در آینده در جامعه با آن¬ها مواجه خواهد شد را بیاموزد و تمرین کند.
بدون تردید فرزند آوری و پدر و مادر شدن یکی از پر احساس ترین تجربیات هر انسانی است. این تمایل فطری است و برای تداوم نسل و بقاء انسان ها ضروری می باشد. لازم است بدانید در متون علمی منع مطلق سنی برای بارداری وجود ندارد اما هر چه سن مادر در بارداری کمتر باشد بهتر است، در سنین بالاتر نیز احتمال بارداری و فرزندآوری سالم با مراقبت های لازم میسر است. در سالهای اخیر 50 تا 70% زنان باردار در آمریکا و کشورهای اروپایی، در سن بالای 40 سال بوده است. در کانادا هم 11 درصد کسانیکه برای اولین بار مادر می شوند بالای 35 سال سن دارند.
تولد نوزاد، نشانه دیگری از معجزه عشق و زندگی میان زوجینی است که پیوندشان را مستحکمتر کردهاند. نخستین کلمهای که کودک به زبان میآورد، اولین قدمی که برمیدارد، نخستین دندانی که در میآورد، اولین جشن تولدی که برایش گرفته میشود و ... از نقاط عطف زندگی زناشویی به شمار میآیند. یکی از بهترین هدایایی که زوجین میتوانند به یکدیگر بدهند و پیوندشان را مستحکم کنند، تولد فرزند است. باید بدانید که بارداری و شیردهی فوائد بیشماری دارد که در ادامه به برخی از آنها اشاره می شود:
فوائد بارداری و شیردهی:
نسبت سرطان سینه در زنانی که بچه ندارند (نولی پار) به زنانی که 2 و بیشتر بچه دارند (مولتی پار) 1.2 تا 1.7 برآورد شده است. یعنی حاملگی اثر پیشگیری کننده بر سرطان پستان دارد.
هرچه سن اولین بارداری ای که به انتها رسیده باشد (ترم شده باشد یعنی بالای 37 هفته) پایین تر باشد، این اثر محافظتی بیش تر است.
این اثر محافظتی بارداری بر روی سرطان پستان تا 10 سال است. پس منطقا هرچه اولین بارداری زودتر و آخرین بارداری دیرتر باشد، به طور کلی ضریب محافظتی بالاتر می رود.
اولین علت ذکر شده برای سرطان تخمدان در کتاب های مرجع پزشکی، زایمان کم یا نازایی است.
نولی پاریتی یا تجربه نکردن حتی یک زایمان، از عوامل خطر قطعی سرطان تخمدان است.
مطالعات اثبات می کند یک بارداری بیش از 20 هفته، اثر محافظتی نسبت به ایجاد فیبروم در رحم زنان است. (فیبروم ها شایع ترین علت هیسترکتومی یا درآوردن رحم هستند)
مطالعات نشان می دهد هرچه سن اولین بارداری کمتر باشد، ریسک ابتلا به فیبروم کاهش می یابد و هرچه فواصل بین بارداری ها بیش تر باشد، ریسک ابتلا به فیبروم بیشتر است.
در مطالعه ای نسبت ابتلابه فیبروم در یک خانم نولی پار (بدون زایمان) به خانم مولتی پار (دراین پژوهش: 5زایمان) 5 برابر گزارش شده است.
حاملگی باعث تحلیل و بهبود اندومتریوز می شود. حاملگی در بعضی افراد باعث بهبود کامل و در برخی باعث سرکوب علایم در طی حاملگی می شود. (اندومتریوز ، وجود بافت رحم در جایی غیر از رحم است که مشکلات زیادی به وجود می آورد)
مطالعات متعدد نشان می دهد که شیردهی باعث کاهش سرطان های پستان و تولیدمثلی می شود.
پژوهش ها نشان می دهد خانم هایی که حداقل به مدت دو سال تجمعی شیردهی داشته اند، در آینده 23% کمتر به بیماری های قلبی عروقی مبتلا می شوند.
در مطالعه ای نشان داده شد هر 12 ماه شیردهی، ریسک ابتلا به سرطان پستان را 4.3% کاهش می دهد. هر بارداری و زایمان هم این ریسک را حدود 7% کاهش می دهد.
حداقل میزان شیردهی به ازای هر کودک 18 ماه و حداکثر آن 24 ماه باید باشد تا بهترین اثر بخشی شیردهی را در محافظت از بروز سرطان پستان در مادر داشته باشیم.
بیشترین اثر محافظتی برای مادران شیرده به ازای هر کودک شیردهی به مدت 2 سال تمام می باشد