روز جهانی ناشنوایان
نعمت شنوایی
در اهمیت حس شنوایی، این گفته هِلِنکِلِر، گویاتر از هر سخنی است. او که با وجود نابینایی و ناشنوایی، یکی از موفق ترین افراد استثنایی است، می گوید:«اگر این فرصت به من داده می شد که یکی از دو حس خود را بازیابم، ترجیح می دادم نابینا بمانم، ولی بشنوم».
اگر از نعمت شنوایی محروم باشیم، هرچند آموختن برای ما ناممکننمی شود، ولی بسیار دشوار است. پس توجه به این نعمت بزرگ الهی که یکی از راه های بسیار مهم آموختن و فهمیدن است، حالت سپاس را پیش می آورد و تصور نبود آن کافی است تا به ارزش آن پی ببریم. از این رو، خدا در قرآن می فرماید: «بگو: اگر خداوند شنوایی و دیدگان شما را بگیرد و بر دل هایتان مهر بزند، کدام معبود آن را به شما پس می دهد؟» شکرانه این نعمت، بهره گیری خداپسندانه و مسئولانه از آن است، چنان که در یکی از دعاها، خواسته بندگان از خداوند این است: «پروردگارا! ما را از گوش ها، چشم ها و نیروهایمان بهره مند گردان».
جامعه، خانواده و کودک ناشنو
شیوه رفتار اعضای خانواده و جامعه با کودک ناشنوا، در رشد عاطفی، سازگاری اجتماعی، آمادگی آموزش مهارت های زبانی و تحصیل او بسیار مهم و تعیین کننده است. خانواده و اجتماع با پذیرش واقع بینانه مشکل فرد ناشنوا باید در راه پرورش استعدادها و توانایی های او یاری اش دهند. وضعیت مطلوب برای ناشنوا، استفاده از موقعیت های در دست رس افراد عادی است. وظیفه اصلی در تربیت کودک ناشنوا و کمک به رشد او، بر عهده خانواده است. باید وضعیت واقعی کودک را پذیرفت و بهترین کار را برای کمک به وی انجام داد. پذیرش فرد ناشنوا از طرف خانواده، اجتماع و شناخت تفاوت های او و کنار آمدن با آن، نیازمند عشق، علاقه، صبر، حوصله و برخورد منطقی است.
موانع ارتباط اجتماعی ناشنوایان با جامعه
آیا تاکنون از خود پرسیده ایم که ارتباط موجود در جامعه، چه قدر صحیح و منطقی است که به ارتباط آسان تر با ناشنوایان بینجامد؟ مگر نه اینکه یکی از مهم ترین اهداف آموزش ناشنوایان، اجتماعی کردن آنهاست؟ آیا به عنوان پدر و مادر ناشنوا، معلم ناشنوا، دوست ناشنوا یا عضوی از جامعه، با خود اندیشیده ایم که آیا ناشنوایان به این هدف دست یافته اند و اگر نه، علت چیست؟
به یقین، یکی از عوامل دست نیافتن مربیان ناشنوا و نیز خود ناشنوایان به این هدف، نقص ارتباطی موجود در رفتارهاست. بنابراین، نادرستی ارتباط ها، اجتماعی شدن ناشنوایان و به تبع آن، تعلیم و تربیت آنان را خدشه دار ساخته است.
رفتارهای ترحم آمیز
یکی از موانع برقراری ارتباط ناشنوایان با جامعه، رفتارهای ترحم آمیز اطرافیان است. اگر چه در آموزه های اخلاقی و دینی، درباره رعایت رحم و انصاف بسیار سفارش شده است، ولی باید توجه داشت که رعایت عدالت حکم می کند رفتارهای ترحم آمیز، به جا استفاده شود. در بعد آموزشی نیز ترحم بی مورد و بی اندازه، به گستاخی، مظلوم نمایی و افت تحصیلی ناشنوایان می انجامد. این رفتارها موجب می شود فرد ناشنوا، خود را موجودی مستحق ترحم بداند. در نتیجه، نخستین مشکلی که ناشنوایان را تهدید می کند، افسردگی و دوری کردن از جامعه است و دور شدن ناشنوا از جامعه، به فرآیند جامعه پذیری او آسیب جدی وارد می کند.
زبان اشاره
سخن گفتن، یکی از ویژگی های ممتاز بشری است. انسان از راه سخن گفتن با دیگر افراد جامعه رابطه برقرار می کند، می فهمد و می فهماند. ناشنوایان نیز می کوشند به شیوه ای خاص با دیگران ارتباط برقرار کنند. زبان اشاره، زبان ارتباط ناشنوایان است که سبب می شود این افراد با یکدیگر و دیگران ارتباط برقرار کنند. قانون مدنی کشور ایران، در سال1307 این زبان را به عنوان وسیله ای برای تفهیم و تفاهم به رسمیت شناخت. نخستین کسی که زبان اشاره را در ایران به وجود آورد، استاد جبّار باغچه بان بود. گفته می شود زبان اشاره، از زمان بقراط حکیم برای ناشنوایان مرسوم بوده است.
دست های انسان
در باغچه زندگی نشسته بود و با دستان کوچکش چیزی می کاشت. نگاهش کردم، حس اعتمادش با نگاهم برانگیخته شد و با چشمان معصومانه اش فهمید چه می پرسم. گفت: ستاره می کارم. دوباره نگاهش کردم، پاسخ داد: میوه های ستاره ام، خورشید خواهد شد. حس غریبی به من دست داد. چرا خورشید؟ لبخندی زد و باز با همان نگاه پاسخ داد: تمام هستی با آب، خاک و خورشید پیوندی زندگی بخش دارد. گل ها با خورشید برمی خیزند. پرسیدم: پرندگان؟ پاسخ داد: پرواز زیباست، من آواز آنها را حس می کنم. ... و انسان؟ به زمین نگاه کرد و این بار با انگشتان اشاره زبان گشود: ما که می خواستیم زمین را آماده مهربانی کنیم، افسوس که خود نامهربان بودیم.
آری، او ناشنوا بود و برای ایجاد رابطه، از دست هایش استفاده می کرد. همان گونه که تاریخ انسان اندیشه ورز، رابطه ای ناگسستنی با دست های انسان دارد.
ورزش و ناشنوایان
ورزش، عامل سلامت جسم و روح انسان است. از این رو، تفاوتی میان شنوایان و ناشنوایان در حفظ نیروی نشاط و سلامت نیست. بنابراین، برای تقویت روحیه ناشنوایان و مشارکت بیشتر آنان در جامعه، ورزش ناشنوایان در جهان پایه گذاری شد. فدراسیون جهانی ناشنوایان، در سال1924 تأسیس گردید. در حال حاضر،84 کشور جهان در این فدراسیون عضویت دارند. در ایران نیز فدراسیون ورزش ناشنوایان، از سال 1344 فعالیت خود را آغاز کرد و در سال 1957، به عضویت فدراسیون جهانی ناشنوایان درآمد. ناشنوایان نیز همانند شنوایان، بیشتر رشته های ورزشی شرکت دارند و به موفقیت های فراوانی رسیده اند.
سازمان رفاه ملی ناشنوایان
سازمان رفاه ملی ناشنوایان ایرانی، سازمانی وابسته به وزارت کار و امور اجتماعی است که در سال 1350 تأسیس شد. هدف از تشکیل این سازمان، ایجاد هماهنگی میان مؤسسات دولتی، غیردولتی و خیریه است. در برنامه این سازمان، پیش گیری، درمان، آموزش و همچنین تأمین اشتغال و رفاه گروه ناشنوایان، نیمه شنوایان و کسانی که مشکل گویایی دارند، قرار دارد. این سازمان تلاش می کند شخصیت این افراد را پرورش دهد، آنان را با اجتماع سازگار کند و با به کار بردن روش های جدید، آنها را برای خدمات گوناگون آماده سازد.
نخستین معلم گل های خاموش
استاد جبار باغچه بان(عسکرزاده) یکی از خادمان پر تلاش فرهنگ ایران و به معنای واقعی کلمه معلم بود. زنده یاد باغچه بان در سال 1298 آموزگاری را آغاز کرد. وی نخستین مؤسس کودکستان ناشنوایان در تبریز بود. باغچه بان، اولین شخصی است که در ایران، آموزش شنیداری و دیداری را به دستگاه آموزش کشور وارد کرد و برای نخستین بار به فکر آموزش و تربیت کودکان ناشنوا افتاد. او ابتدا با مخالفت های شدید وزارت فرهنگ وقت روبه رو شد، ولی با تلاش و پشتکار فراوان، در یک سال موفق شد به سه کودک ناشنوا، خواندن و نوشتن بیاموزد. استاد باغچه بان، نخستین دبستان ناشنوایان را در چهار راه حسن آباد تهران، در خانه ای محقر تأسیس کرد.
از زبان یک ناشنو
خدای مهربانم!
من بنده تو هستم، همان که به خواست و مصلحت تو، از یکی از حواس خود، حس شنوایی محروم است. بار الها! این بنده ناچیز، تو را به خاطر همه آنچه از نعمت ها که در اختیار او قرار داده ای و آنچه به مصلحت قرار نداده ای سپاس می گوید؛ چرا که تو قادر مطلقی.
پدر، مادر!
من فرزند شما هستم، همان که از نعمت شنوایی محروم است. خب، چه می شود کرد، خواست خدا بود که این طور باشم. شما فکر می کردید که دیگر نمی توانم زندگی کنم، ولی دیدید که چگونه برپا ایستادم و با مشکلات جنگیدم. پس خواهش می کنم میان من و دیگر خواهران و برادرانم فرق نگذارید؛ چون اکنون من دیگر از جامعه عقب نیستم. خواهش می کنم محبت خود را از من دریغ مدارید؛ زیرا من بیشتر از دیگر فرزندانتان به شما نیاز دارم.
دوست خوبم!
دوست من! من در مدرسه ویژه ناشنوایان درس می خوانم که آنجا خانم معلم ها و آقا معلم ها به زبان مخصوص با ما حرف می زنند. دوست خوبم! من با زبان مخصوص، به زبان علامت ها یا اشاره حرف می زنم. من و دوستان ناشنوایم، از روی تکان خوردن لب های دیگران می فهمیم که آنها چه می گویند. برای همین، اگر می خواهی با من حرف بزنی، لطفاً واژه ها را خیلی آرام و شمرده بگو، تا من حرف های تو را از روی تکان خوردن لب هایت بفهمم.
سکوت
از کجا آمده ای؟
از دیار ساکن!
... و شما می شنوید
نه به مانند حضور
بلکه آن قلب شما با تمام احساس
نطق دل می شنود با تمامی وجود
و شما می دانید
که دیار ساکن
اهلش از خورشید است
که صدای پر مرغابی را
با همان عطر حضور دل خود می شنود