جلسه خوش آمد گویی دانشجویان جدید الورود مهر ۱۴۰۴
بسم الله رحمن الرحیم
سخنرانی رییس دانشکده پزشکی برای دانشجویان جدیدالورود
دوستان عزیز، فرزندان تازهنفسِ خانوادهی پزشکی،
به شما از صمیم قلب خوشآمد میگویم.
امروز، آغازِ یکی از مهمترین فصلهای زندگی شماست. روزی که به یاد خواهید سپرد — همان روزی که در آن، رویای دیرینهتان لباس واقعیت پوشید.
پیش از هر چیز، اجازه بدهید به شما تبریک بگویم.
شما از مسیر دشواری گذشتید. ماهها، شاید سالها، شبهای طولانیِ مطالعه، اضطرابِ آزمون، فشار انتظار و چشمهایی که تا صبح بیدار ماندند… و حالا اینجایید. در آستانهی یک جهان تازه.
جهانی که نامش پزشکی است، اما معنا و عمقش، فراتر از واژههاست
در واقع، امروز شما فقط وارد دانشگاه نشدهاید؛ وارد سفری شدهاید — سفری به درون انسان، به پیچیدگیهای جسم و روح، به جایی میان علم و انسانیت.
پزشکی، هنرِ دیدن و فهمیدنِ انسان است؛ دیدن رنج، دیدن امید، و گاهی نجات دادن آن.
اجازه بدهید برایتان داستانی بگویم.
روزی استادی پیر، در کلاس پزشکی، از شاگردانش پرسید:
«وقتی به بالین بیماری میروید، اول از همه چه میبینید؟»
یکی گفت: “علائم حیاتی.”
دیگری گفت: “نشانههای بیماری.”
استاد لبخند زد و گفت:
«پیش از هر چیز، انسان را ببینید. بیماری در بدن اوست، نه در وجودش. هیچ آزمایشی، هیچ سونوگرافیای، انسان بودن را نشان نمیدهد، اما شما باید آن را تشخیص دهید.»
و این همان نکتهای است که باید از نخستین روز در دلتان نگه دارید.
بیمار، فقط یک کیس نیست، یک "پروندهی آموزشی" نیست — او پدریست که نگران آیندهی فرزندش است، دختریست که میترسد، مادریست که هنوز امید دارد. وقتی به او گوش میدهید، وقتی با نگاهِ مهربان و صبور به او لبخند میزنید، شما نهتنها درمانگرِ بدن، بلکه مرهمِ روح میشوید.
پزشکی شغل نیست؛ تعهد است.
شما به جامعه قول دادهاید که در سختترین لحظههای انسانها کنارشان باشید. این مسیر، شیرین است اما همیشه آسان نیست.
شبهایی هست که از خستگی به خودتان شک میکنید، بیمارانی که درمان نمیشوند، و گاهی اشکهایی که پشت درهای اتاق عمل فرو میریزید.
اما در همان لحظات است که معنا آشکار میشود.
در همان لحظه که دستی را میگیرید، نگاهی از امید به شما دوخته میشود، و شما میفهمید چرا پزشک شدید.
به یاد داشته باشید:
وجدان پزشکی، بزرگتر از هر مدرک و مقام است.
وجدانتان را بیدار نگه دارید.
اگر میان سود و اخلاق، میان شهرت و صداقت، میان بیتفاوتی و انسانیت انتخابی پیش آمد، وجدانتان را راهنما کنید.
و همیشه، همیشه کنجکاو بمانید.
پزشکِ واقعی، تا پایان عمر دانشجو میماند.
دانش یعنی پرسش.
اگر ندانستید، بپرسید. اگر اشتباه کردید، بیاموزید. هیچکس از اشتباه خالی نیست، اما انسان خردمند، از هر اشتباه پُلی میسازد به سمت درک عمیقتر.
در این مسیر، مهربان باشید.
با بیماران، با همکلاسیها، با خودتان.
گاهی مهربانی، نجاتبخشتر از هر دارویی است.
و در همهی این فراز و نشیبها، هدفتان را فراموش نکنید.
هدف مثل قطبنماست؛ حتی اگر در میان طوفان باشید، جهت را گم نمیکنید.
هرگاه خسته شدید، هرگاه احساس کردید راه دشوار است، به آن روز نخست فکر کنید — روزی که رویای پزشک شدن در چشمانتان برق میزد. همان نور، همان شوق، هنوز در وجودتان هست.
آن را زنده نگه دارید.
شاعر میگوید:
«در دلِ من چیزی است، مثلِ یک بیشهی نور،
مثل خواب دمِ صبح، و چنان بیتابم…»
شوقِ شناخت، همان بیشهی نور است. آن را در دلتان حفظ کنید، چون پزشکی، بیش از هر چیز، سفری است برای شناخت انسان، و در نهایت، شناخت خویشتن.
دانشکدهی پزشکی از امروز خانهی شماست.
درِ این خانه همیشه باز است — برای پرسیدن، برای آموختن، برای رشد.
ما افتخار میکنیم که در این مسیر، کنار شما باشیم؛
تا روزی نهچندان دور، روپوش سفیدتان، نه فقط نماد علم، بلکه نماد انسانیت شود.
به دنیای پزشکی خوشآمدید.
به دنیای شگفتِ دانستن، خدمت، و عشق به انسان

نظر شما :