آوینی؛ سنگ صبور حقیقت
به گزارش روابط عمومی معاونت غذا و دارو اراک؛ کامران آوینی همان مرتضی آوینی است که در سال 1326 در خانوادهای پر جمعیت به دنیا آمده بود.
سیدمرتضی در جوانی به اشعار شاملو و مهدی اخوان ثالث علاقه داشت و فلسفه غرب میخواند، آوینی در خودنوشتش گفته «تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری ناآشنا هستم، خیر من از یک راه طی شده با شما حرف میزنم. من هم سالهای سال در یکی از دانشکدههای هنری درس خواندهام، به شبهای شعر و گالریهای نقاشی رفته ام. موسیقی کلاسیک گوش دادهام. من هم سالها با جلوه فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیستهام. ریش پروفسوری و سبیل نیچهای گذاشتهام» ولی زندگی او بعد از انقلاب 57 تغییر کرد.
تغییر اندیشهها آوینی توسط فرهاد مهراد
مریم امینی همسر آوینی، فرهاد مهراد را باعث و بانی آشنایی سیدمرتضی با اندیشههای امام خمینی (ره) میداند آنها بعد از ازدواج به طور اتفاقی در منزل مادر فرهاد مهراد مستاجر شدند و در آن زمان نوعی دوستی با فرهاد مهراد شکل گرفت. اولین ارتباط و آشنایی آنها هم با حضرت امام از طرق نوار کاستی بود که یک شب فرهاد مهراد با هیجان به آنها داد.
او پس از انقلاب فعالیتهای مطبوعاتیاش را آغاز کرد و همزمان فیلمهای مستندش را میساخت.
سید مرتضی آوینی صبح روز 20 فروردین 72 نزدیک کانال کمیل در فکه، به آرزوی دیرینهی خود، شهادت رسید
فتح خون
با آغاز جنگ به خرمشهر رفت و مستند فتح خون را ساخت. او مینویسد: «وقتی به خرمشهر رسیدیم هنوز خونینشهر نشده بود شهر هنوز سر پا بود، اگرچه احساس نمیشد که این حالت زیاد پر دوام باشد، و زیاد هم دوام نیاورد ما به تهران بازگشتیم و شبانهروز پای میز تدوین فیلمهای نگاتیو کار کردیم تا اولین فیلم مستند جنگی درباره خرمشهر از تلویزیون پخش شد؛ فتح خون.»
سنگ صبور رزمندهها
میگویند سیدمرتضی در دوران جنگ سنگ صبور رزمندهها شده بود، گاه کنار خاکریز مینشست و به فکر کردن مشغول میشد با صحبتهای گرم و صمیمانه همچون عارفی وارسته و نجیب در چشم همگان بود.
شهیدآوینی در جبهه همیشه آماده شهادت بود، معمولا روزه بود و یک دست لباس خاکی بسیجی بر تن داشت، شهید مرتضی با عشق و اخلاص هشت سال دفاع مقدس را به موثرترین شکل به تصویر درآورد او قصد داشت حقیقت را به بهترین شکل روایت کند و تمام دار و ندارش را در خدا میدید.
آغوش گرفتن فکه
صبح روز 20 فروردین 72، سید مرتضی زودتر از بقیه دوستان بیدار شد، نزدیک کانال کمیل در فکه وقتی داخل معبر حرکت میکرد، پای سید مرتضی آوینی روی مین رفت و صدای انفجار، سکوت منطقه را شکست. فکه، او را در آغوش گرفت این آخرین روایت سید مرتضی از فتح بود و او به آرزوی دیرینهاش شهادت رسید.
نظر شما :